خرید جدید
سلام عزیز دلم خوبی نفس مامان؟م یدونم این روزا به تو هم داره ظلم میشه... ی روز با اجی ام رفته بودم بازار و این مغازه به اون مغازه به تفریح کاری ک بابایی اصلا خوشش نمیاد و میگه بنده خدا مغازه دارها رو اذیت نکن وهر جا واقعا قصد خرید داری برو و بخر و بیا بیرون ولی مگه میشه ندیده و نپرسیده خرید کرد!!؟؟ تو مث بابایی نشی ها خلاصه داشتم می گفتم... ی ست کالسکه و کریر دیدم و هنوز در فکر این بودم ک بخرمش یا نه که اجی ام میره خونه و ب مامانم میگه ما بریم اونا رو بخریم اخه گهواره رو هم می خواستن اونا بخرن ک ما زودتر خریدیمش... خلاصه فردا عصری بابای مهربونم میاد منو از خواب بیدار می کنه که پاشو بریم بازار برات اونا رو بخرم حال...
نویسنده :
مامان جوجه ها
10:56