امیرعلی جونمامیرعلی جونم، تا این لحظه: 10 سال و 18 روز سن داره
باهم بودنمونباهم بودنمون، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره
حانیه جونمحانیه جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

عمارت با شکوه عشق را پسرم ساخت

توضیحات

سلام   مطالبی که از ابتدا تا اینجای کار نوشته شده رو قبلا توی وب شخصی خودم داشتم که همه رو منتقل کردم به اینجا... و از این به بعد در مورد نی نی اینجا می نویسم
20 آذر 1392

بعدا عکس

سلام عشق مامانی   خوبی عزیز دلم؟ دیشب با مادری رفتم بازار و کلی برات خرید کردم... هنوز هم یه عالمه چیز دیگه نشون کردم که دوباره برم و بخرم برات نفسم... فقط می خوام باشه ی مدت دیگه ک تنوع بشه و دلم خرید بخواد ایشالا امروز فردا ک وقت کنم عکساشو می ذارم اینجا عزیز دلم. مامان میخواد جمع کنه خریداتو اما من می خوام همش نگاه کنمش مامانی هنوز سرما خوردگی ام هم خوب نشده...گلوم خیلی اذیتم می کنه. بابایی هم خوبه وسرش گرمه کارای خودشه... دیشب موقع خواب به زور پتو رو تارو سرم کشید و منو اون زیر زندانی کرد و گفت : گفت همون زیر بمون تا گرم شی و خوب بشی زود خدایا مواظب همسر و میوه بهشتی قلبم باش ...
20 آذر 1392

سیزده آبان

امروز چهار ماهگی مهمون کوچولوی ما تموم شده     ایشالا این پنچ ماه باقی مونده هم به سلامتی زودی تموم شه. تقریبا دو هفته دیگه هم می تونم برم واسه سونوی جنسیت و دیگه بعدش شروع کنم به خرید لوازم و فراهم کردن مقدمات اومدن مهمون کوچولومون هر چند الان همه واسم جنسیتش رو تعیین کردن... اکثر هم به این نتیجه رسیدن که یه گل پسر داریم ذهنم رو پر کرده بودم از ایده های دخترونه !!!! الان حس می کنم ذهنم از همه چی خالیه راستی چند روز قبل یکی از همکلاسی هام تو کلاس گفت من ی روش دارم واسه تعییت جنسیت ک همیشه صد در صد درسته و از کتاب طب سنتی ابن سینا اموختم ... تایم بین دوتا کلاس رفتیم نماز خونه و برام تستش کرد و...
20 آذر 1392