امیرعلی جونمامیرعلی جونم، تا این لحظه: 10 سال و 18 روز سن داره
باهم بودنمونباهم بودنمون، تا این لحظه: 13 سال و 22 روز سن داره
حانیه جونمحانیه جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

عمارت با شکوه عشق را پسرم ساخت

یک ماهگی پسرکم

خدایا هزاران هزار بار شکرت این فرشته آسمانی و موهبت الهی که به ما ارزانی داشتی دیروز پسرک نازنینم یک ماهه شد به لطف خدای مهربون دقیقا روز ولادت آقا امیرالمومنین. پسر نازنینم فقط خدا خبر داره وقتی کنارمی چقدر سرشارم از احساسات خوب و ناب مادرانه و عاشقانه اینجاست که با تموم وجودم از خدا می خوام لذت مادر شدن رو به همه زنا بچشاند ان شاالله مخصوصا اونایی ک اطرافمون هستن و من می شناسم... وقتی بهت شیر میدم چه حس غروری دارم مامانی و وقتی مثل دیشب شما بی تابی می کنی مامان چه حالی میشه راستی بابایی مهربون پسرم هم واسه نفسک یه "حرز چهارده معصوم" خریده که ایشالا همیشه مواظب پسرم باشه   پسرم یک ماهگیت ...
25 ارديبهشت 1393

روز مرد

فردا روز مرده و من برای اولین بار سه مرد در زندگی دارم که بهشون تبریک بگم روز مرد رو و براشون هدیه بخرم یکی از یکی عزیزترررررررررررررررررررر پدرم تنها حامی همیشگی ام در زندگیــــ همسرم و مرد کوچکم                     عشق نابم                                            و چشم و چراغ خانه ام      &nb...
22 ارديبهشت 1393

داستان زایمان

یک دفه دیگه این متن رو نوشته بودم اما در اخرین لحظات پرید!!! قرار بود صبح شنبه ساعت شش بریم بیمارستان واسه عمل . شب قبلش اصلا خواب نداشتم . سرشار بودم از استرس و دلهره... نمیدونستم فردا چه خواهد شد... کلا دو ساعت خوابیدم شایدم کمتر! صبح بلند شدم نماز و قرانم رو خوندم و کلی دعا کردم واسه سلامتی نی نی و صدقه کنار گذاشتم و شروع کردم اماده کردن صبحانه واسه مامان و محسن... ... راهی بیمارستان شدیم و توی راه همه ساکت بودن و مشغول ذکر گفتن و من همچنان در باطن پر استرس و در ظاهر ارام! خداروشکر که اولین نفر بودم از مریضای اون خانوم دکتر و نیاز نبود کلی تو نوبت باشم! تا خانوم دکتر محترم اومدن شد نه صبح و من همچنان در تشویش! ی خانوم دیگه هم ...
13 ارديبهشت 1393

عجب باشکوه است عشق...

چه حس خوبیه مادر شدن و مادر کودک زیبایی چون تو شدن... مامانی پسرکم عشق منی و تموم دنیای من.دنیایی که با اومدنت هزاران بار زیباتر شده عشق کوچک من! ی وقتایی که دارم قربون صدقه ات میرم می بینم بابایی میاد کنارمون و با عشق نگامون می کنه من: عشق منی.مونس منی همدم منی پسرکم شما: بابایی: پس من چی ام؟!!؟!؟   من: حسودی به پسرک؟!!؟!؟!؟!؟!؟ شما: بابایی:   یه وقتایی با اینکه کلی کار دارم اما دلم نمی خواد ازت جدا شم شما خابی و من کنار گهواره ات میشینم و اروم اروم قربون صدقه ات می رم و برات دعاهای خوب می کنم خدایا مواظبش باش ایشالا همیشه سالم باشی پسرم درد و بلات به جون مامانی و با تموم وج...
13 ارديبهشت 1393

چند عکس جدید از امیرعلی جونم

اینجا اولین باری هست که تو کریر گداشتمت. نمیدونم چرا اینقدر متعجب و متفکری مامانی؟   اینجا هم پسر خوبی بودی و کلی همکاری کردی تا مامان مشقاشو بنویسه   اینجا هم که پسرم داره به باباییش نگا میکنه...   مامان به این مهربونی من موندم شما چرا اینقدر اخمویی پسرکم؟؟ اینم عشق و نفس مامانشه...     خدایا حافظش باش... ...
7 ارديبهشت 1393

ختنه پسری تو چهار روزگیش

قرار شد همین الان که پسری کوچیکه واسه اینکه هم زودی خوب شه و هم کمتر اذیت شه و هم خیال ما جمع شه از این بایت همین روزا ببریم و ختنه کنیمش بابایی هم تصمیم گرفته بود پسری شو عقیقه کنه واسه سلامتی اش که ایشالا از هر گزندی در امان باشه و خواستیم این دو تا باهم باشه... واسه همین تصمیم گرفتیم چهارمین روز تولدش این کار رو انجام بدیم و دو شب بعد هم مهمونی بگیریم... از ظهری هر موقع بهت نگاه میکردم گریه ام می گرفت به خاطر دردی که قراره بکشی... ی ساعت  قبل رفتن روی تخت دراز کشیده بودم و شماهم اروم کنارم خواب بودی که بابایی  هم به جمعمون اضافه شد... تموم حواسم به تو بود نفسکم...داشتم اشک می ریختم و قربون صدقه ات می رفتم که دیدمم با...
29 فروردين 1393

مهمونمون اومد

مهمون کوچولوی قلبم شنبه 23 فروردین ماه صبح ساعت نه و نیم صبح اومد کنار مامان و باباش خدایا هزار مرتبه شکرت واسه همه مامانا دعا کردم مخصوصا مامان خانومی وسپیده جون... همه مامانایی که نی نی تو راه دارن و همه اونایی که منتظر نی نی اند. ایشالا ی نی نی سالم و صالح نصیب همه بشه...  این هم عکس نی نی توی بیمارستان...     این هم واسه روز دوم تولدشه... ...
26 فروردين 1393

عکس های از قدیم وعده داده شده...

بالاخره در اخرین روز بیکاریم همت کردم و چندتا عکس از اتاق و لوازم نی نی گذاشتم البته این عکس هارو داداش کوچیکه گرفته و بعضیاش اونجوری که م یخواستم نشده واسه همین باید دوباره بگیرم و تاظهر بذارمش اینجا...    عکس نمای کلی اتاق :      این هم گهواره ات که ایشالا راحت ترین و اروم ترین خواب هارو این تو داشته باشی نفسکم  ساعتـــــ...  وسایل آرایشی بهداشتی ات عشق من   یعنی عاشق این دمپایی هاتمممممممممممممم    ظروف غذات    این هم کشوها و لباسای مختصری که برات خریدم     ...
22 فروردين 1393