امیرعلی جونمامیرعلی جونم، تا این لحظه: 10 سال و 19 روز سن داره
باهم بودنمونباهم بودنمون، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره
حانیه جونمحانیه جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

عمارت با شکوه عشق را پسرم ساخت

!!!!!!!!!!!!

پست عکس رو جدیدا و همین امرو گذاشتم ولی نمی دونم چرا رفته اون پایین   تازه نطرات پست قبلی هم واسه اش ثبت شده!!! ...
22 فروردين 1393

فقط چند روز مونده تا اومدن نی نی...

سلام به همه دوستای خوبم فقط چهار روز مونده تا اومدن نی نی جونم دعا کنین سالم بیاد بغلم... امروز با همسری رفتیم مشاوره بیهوشی و دکتر واسم از مزایا و معایب بی حسی و بی هوشی صحبت کرد و قرار شد تا روز عمل ما فکرامون رو بکنیم و شنبه ساعت شش بریم بیمارستان من از قبل تو فکر بیهوشی بودم اما با حرفای اقای دکتر و صحبت با جاری جان احتمال زیاد بی حسی رو انتخاب کنم خدایا خودت توانش رو بده و واسه بخیه هم نوع غیر جذبی رو که مطمئن تره و دیگه استرس ندارم که ایا پوستم قبول می کنه یا نه... امروز هم در کمال خیرگی با مادر رفتم بازار و خرید و اینا بعدش هم تا غروب از کمر درد و شکم درد و همه جا درد!!!! کشیدم... ساک خودم و ساک نی نی رو هم  اما...
20 فروردين 1393

آغاز ماه نــــــــــــــه

سلام عزیز دلم خوبی عشق مامان؟ وای که فقط خدا می دونه چقدر بی تابم واسه اومدنت... خدایا نمی دونم چطور شکر این نعمتی که بهم دادی رو به جا بیارم... امیدوارم این مدت باقی مونده هم در نهایت سلامتی سپری بشه و شما صحیح و سالم پا به این دنیا بذاری و بشی همدم شب و روز مامانی...   اگه بخوام تا اخر صبر کنم که ی ماه دیگه مونده... اما از وقتی خانوم دکتر گفته که از هفته سی و هشت هم میشه سزارین کرد و هیچ مشکلی نیست معمولا خو منم به همون سی و هشت هفته فکر می کنم  دیگه... یعنی دو هفته دیگه میدونم که مامانی رو درک می کنی شما .ایشالا سرفرصت میام و عکسای اتاقت رو می ذارم واست. جریان این عکس گذاشتن هم شده مثل جهنم ایرانیا ی روز هیزم ...
25 اسفند 1392

دکتر بد !!!

سلام عزیز دل مامان خوبی پسرکم؟ میدونم که ی ذره جات تنگه  اما دعا می کنم این چند ماه هم به خوبی و خوشی سپری بشه و شما بیای به آغوش مامان و بابا دیروز رفتم دکتر واسه اب دور شما ک کم شده بود ک خدارو شکر به خیر گذشته و خطر رفع شده بود البته خانوم دکتر گفت اب در مقدار "حداقل  نرمال " هست و بازهم در مرزه... دیروز خانوم دکتر گفت ایشالا زایمانت هم که طبیعی هست... گفتم من سزارین می خوام گفت من نمی خوام   دختر خوب من بی دلیل کسی رو  عمل نمیکنم من: بابایی: حالا که اینجوری شده منم دکترم رو عوض می کنم.یعنی الان چندین ماهه که بنا به دلایل مختلفی من همه آزمایشا و سونوهامو می برم پیش دو دکتر... حالا ک اینجور...
20 اسفند 1392

خدایا خودت مواظب نی نی باش

سلام گل  ناز مامان خوبی پسر نازم؟ دعای شب و روزم سلامتی تویه... چند روز قبل ی کوچولو از پله ها افتادم مامانی کمرم خیلی درد گرفت اما خدارو شکر شما چیزیت نشد و ضربه ندیدی... عصری با بابایی رفتیم دکتر و سونو و اینا... دخانوم دکتر سونو گرافی گفت مشکلی از افتادنت واسه ن ینی ایجاد نشده اما آب دور نی نی کم شده در اون لحظه دقیقا نمیدونستم خوشحلا باشم یا ناراحت؟!!؟ خلاصه رفتم دکتر و گفت قضیه خیلی حاد نیست اگه دوست داری بستری کنمت؟ گفتم نیازه ک اره گفت نه اب زیاد بخوری خودش حل میشه... مامانی اصلا دلم اب بر نمیداره اونم زیاد چایی که اصلا دوست ندارم خودت از خدا بخواه کمکم کنه و بتونم روزی سه لیتر اب بخورم تا واسه شما مشکلی پ...
11 اسفند 1392

تغییر

سلام عزیز دل مامان...خوبی گل پسر نازم؟ تو هم خدا بخواه که این مدت زودی تموم شه و بیای بغل مامانی ایشالا * بابایی عجیب ذوق می کنه از تکون خوردنات ** احتمالا اسمت ی چی دیگه بشه... ***دلمون ی اسم دیگه خواستـ ...
3 اسفند 1392

به خیر گذشت...

هفته قبل شکمم ی ذره درد داشت که رفتم دکتر و گفت خیلی سفت شده شکمت شاغلی؟ گفتم بله گفت معلوم میشه استراحتت کمه... سریع منو فرستاد سونو و گفت جوابش رو همین امشب بیار برام...خیلی ترسیده بودم و نگران بودم من ی عادتی دارم که وقتایی که می ترسم نمی تونم با کسی در مورد اون موضوع حرف بزنم ! اگه اون ماجرا رو واسه کسی بازگو کنم استرسم صد برابر بیشتر میشه... واسه همین به همسری چیزی نگفتم و با ظاهری تقریبا طبیعی و درونی سراسر اشوب رفتیم سونو رو انجام دادم و جوابش رو باز بردم واسه دکتر... گفت خدارو شکر مشکل خاصی نیست اما همه چی در مرزه... واسم چهار روز استراحت مطلق نوشت... با اینکه دکتر نرفتم اما حس می کنم به خیر گذشته......
27 بهمن 1392

؟

سلام عزیز دل مامان خوبی پسر نازم؟ مامی دیگه حوصله ام سر رفته می خوام دیگه بغلت کنم و بوست کنم .می خوام تو آغوش بگیرمت ایشالا زودی بیای پیشم... صحیح و سلامت. دیشب رفتیم و سرویس چوبت رو هم سفارش دادیم ... که ایشالا ایشالا تا هفته دیگه می رسه. فکر کنم فقط مونده فرش اتاقت اونم تو همین هفته بخریم دیگه می تونم هفته دیگه اتاقت رو بچینم گل پسر من راستی یادم اومد هنوز که پرده هم مونده  شما چراهم فکری نمی کنی با مامان؟؟ ...
6 بهمن 1392

سرویس چوب

می خواستم سرویس چوبت رو سفید قرمز بگیرم... ب نظرم جالب میشه چون شما همه وسایلت هم تو این رنگه... اما ی روز داشتیم با مامانم اینا این مغازه اون مغازه میرفتیم بازم ب تفریح ی سرویس چوب دیگه دیدم ک خیلی خوشم اومد... ام دی اف قهوه ای روشن تقریبا ... یا نه شایدم بهش میگن گردویی ی کوچولو گرون تر در میاد اما بابایی  گفت اشکال نداره... ی نی نی که بیشتر نداریم... اونم باید سفارش بدیم از پایتخت بیارن برامون و دو هفته طول میکشه... قرار شد ی جوری سفارش بدیم ک اول اسفند ایشالا دستمون باشه و اتاقت رو خوشکل کنیم حالا عکسش رو می ذارم اگه شد... الهی قربونت بره مامی... ...
21 دی 1392