شش ماهگی
سلام مامانی خوب پسر طلای مامان؟ اخ که فقط خدا می دونه وقتی میام اداره دلم پر می کشه واسه ات واسه نگاه نازت و گرمای بدنت که گرما بخش زندگی مون شده شش ماهگیت مبارک نفسم عاشق تو و شیرین کاریاتم و چه ذوقی می کنم از انجام کوچکترین کاری که جدید باشه... الان هنوز نمی تونی چهار دست و پا بری اما به شدت تلاش و تکاپو می کنی...و گاهی از اینکه به وسیله دلخواهت نمی رسی دلخور میشی و گریه می کنی که ما مجبور میشیم یا وسیله رو به شما نزدیک تر کنیم یا یواشکی شما رو از پشت هل بدیم و ماکماکان روزی یک یا دوبار باهم حرف می زنیم و شما با دقت گوش میدی و وقتی تیکه های مورد علاقه ات رو میگم مامانم میگه می خندی و ابرو میند...
نویسنده :
مامان جوجه ها
12:10