به خیر گذشت...
هفته قبل شکمم ی ذره درد داشت که رفتم دکتر و گفت خیلی سفت شده شکمتشاغلی؟
گفتم بله گفت معلوم میشه استراحتت کمه...
سریع منو فرستاد سونو و گفت جوابش رو همین امشب بیار برام...خیلی ترسیده بودم و نگران بودم
من ی عادتی دارم که وقتایی که می ترسم نمی تونم با کسی در مورد اون موضوع حرف بزنم !
اگه اون ماجرا رو واسه کسی بازگو کنم استرسم صد برابر بیشتر میشه...
واسه همین به همسری چیزی نگفتم و با ظاهری تقریبا طبیعی و درونی سراسر اشوب رفتیم سونو رو انجام دادم و جوابش رو باز بردم واسه دکتر...
گفت خدارو شکر مشکل خاصی نیست اما همه چی در مرزه...
واسم چهار روز استراحت مطلق نوشت...
با اینکه دکتر نرفتم اما حس می کنم به خیر گذشته...
خدایا سپردم همه زندگی ام را به خودت...
قربون گل پسر سر به زیرم برم که در وضعیت سفالیک قرار داره...ایشالا تا اخر در همین حالت بمونه نفس مامانی
تازه اتاقتم چیدم مامانی...فقط ی سری چیزاش کمه واسه همین عکساشو اینجا نذاشتم
اما از جز جزش عکس گرفتم با گوشیم و روزی چندین بار می بینمش...
همیشه وقتایی که می خواستم استراحت کنم توی حال کنار بخاری
و رو به تی وی استراحت می کردم اما الان...
میرم توی اتاق شما استراحت می کنم و وسایلت رو می بینم و غرق لذت میشم