چهار ماهگیت مبارک نازنینم
سلام پسرک شیرینم
امیدوارم حالت همیشه خوب خوب باشه
ببخش مامانو که این روزا ی خورده ناخوش و بی حوصله است...
میدونم که درک می کنی
این روزا منو شما همش تنهاییم مامانم اینا رفتن سفر. طرفای اصفهان و شهرکرد
ایشالا به سلامتی برگردن عزیزم. ماهم اگه حجم بالای کارای بابایی اجازه بده فردا صبح حرکت می کنیم میریم شمال از راه تهران و بعد هم مشهد مقدس.... امیدوارم تو این سفر هم مثل سفر قبلی ات پسر خوبی باشی
شنبه نوبت واکسن چهارماهگیته که ما نیستیم خواستم امروز ببرم بزنم واکسنت رو که بابایی گفت شاید تب کنه هم توی راه و هوای گرم خودش اذیت شه هم ما...
زنگ زدم مرکز بهداشت خانومه گفت اشکال نداره ی هفته دیر تر شه
الان شما کنارم خوابی در حالی که از درد لثه هات گاهی تو خواب ناله می کنی... با ی ذره پنبه کل لثه هات رو به قطره استامینوفن آغشته کردم با این کار ی ذره آروم میشی عزیزم دلم. دلم ریش میشه وقتی میام کنار گهواره ات و می بینم توی خواب چقدر محکم لبای نازنینت رو به هم فشار دادی..........
از شیرینی و گرمای وجودت هم هرچی بگم کم گفتم...دعا می کنم همیشه عمر مثل این روزا گرمی بخش همه محافل باشی خوشکل پسر مامانی
چهارماهگیت مبارک
ایشالا چهار ساله شی
بعدشم چهل ساله شی
بعدشم صد ساله شی