روزانه های نفسک
سلام پسرک نازنینم
خوبی عزیزم؟ بالاخره امتحانای مامانی هم تموم شد و از این به بعد تمام وقت در اختیار شما هستم عشق ناب من ولی خودمونیما اصلا میونه ات با کتابای مامانی خوب نیست... تا بازشون می کنم.....
الان هم کنارم آروم خوابیدی گل نازم.البته قبلش ساعت 5 صبح بلند شدی و شیرت رو حسابی خوردی نوش جونت...
بابایی هروقت میخواد ساعتش رو واسه نماز صبح کوک کنه میگم نیاز نیست!!!!!! ماکه پسرک رو داریم الهی قربونش برم که هیچوقت هم خواب نمی مونی
یادش بخیر روزایی که واسه شنیدن صدای قلبت باید میرفتم دکتر تا این کار رو با کمک خانم دکتر مهربونت انجام بدم اما الان هروقت بخوام بی واسطه می تونم صدای قلب نازنینت رو گوش بدم.
الهی قربونت برم با این قلبت که اینقدر تند تند نزنه گنجشکک من
این روزا همش باید کل روز رو باهات حرف بزنم و گرنه خیلی نق می زنی آقا پسر خداروشکر که مامانی همسایه مونه هااااااااااا آخه یه جاهایی بس که باهم حرف می زنیم و ورجه وورجه می کنیم سرگیجه ام میاد مامان قربون پسرک شیرینم برم که همه عاشقشن و کلی خاطرخواه داره...
دایی هات رو خیلی دوست داری و کلی باهاشون جوری... اوناهم عاشقتن پسرم...مامانم هم که اگه از هشت صبح رد بشه و نریم بالا صدامون میزنه که پس کجایییییییییییییییی
مامانی می دونستی من و تو خیلی خوشبختیم ؟؟؟
چون هردومون یه بابای خوب و مهربون داریم اما من از شما خیلی خوشبخت ترم چون یه ماه روی زمین دارم به اسم امیرعلی
خدایا حافظش باش!