کودک غزه...
سلام عزیز دلم
پسرک ناز و شیرینم...امیدوارم وقتی تو داری این متن رو میخونی هیچ اثری از اسرائیل جنایتکار در دنیا نمونده باشه و مردم مظلوم و بی دفاع غزه در صلح و آرامش زندگی کنند...
راستش الان یه هفته ای شده که هر شب راس ساعت 20:30 کار من شده دیدن کوکان مظلوم و مادران داغدار غزه و گریه کردن واسشون... واسه مظلومیتشون...
دیشب ی کودک ده ماهه رو نشون داد و پدری که تند تند جسم بی جان کودکش رو می بوسید...
اینقدر گریه ام گرفته که نتونستم خودم رو کنترل کنم و رفتم تو اتاق که شما منو نبینی...
دیشب هم کوچکترین شهید اون روز غزه رو نشون داد که یه کودک هفت روزه بود !!!!
تا صبح نخوابیدم و مدام چهره اون مادر و فرزند جلو چشمم بود...
خدایا بس نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کاش کاری از دستمون بر می اومد...
خدایا کشور و رهبر مارو در پناه خودت و توجهات خاص امام زمان از جمیع بلیات محفوظ بدار....آمین...
خدا آرامش و صلح و سلامتی رو به فلسطین برگردون...
باعث و بانی این جنایات رو محو کن از روی زمین...
شما الان سه ماه و بیست روزت هست...
وقتی می برمت جلوی اینه با دقت و خیلی ناز به مامانی و نی نی توی آینه نگاه می کنی و اگه من با خودت که بغلمی حرف بزنم و بوست کنم شما از تو آینه می بینی و فک میکنی یکی دیگه است و بغض می کنی و گریه می کنی آقای حسود من
اما اگه من با پسر خوشکل تو آینه حرف بزنم اون آقا شیطونه جوابم رو با خنده و دلبری میده
و شما هم با دقت من و اون پسرک رو نگاه می کنی